بیست و هفت سالگی

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
«مولانا»
.
.
.
از تو بهتر رو کجا پیدا کنم آخه بی نهایت ِ من ...

+ امروز خدا رو شکر کنیم بابت چی؟

ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی «سعدی»

در شرح این عکس همین بس که حال و هوای خوبی داشتم امروز
و خستگی نذری درست کردن، شیرین تر از شله زرد بود.
.
.
.
+ بین خودمون بمونه اولین بار بود از شله زرد عکس میگرفتم
و انواع و اقسام پترن‌های شله زردی رو عکس گرفتم. با دارچین بی دارچین
با پسته بی پسته. اریب. عمود و ....

+ قطعاً بهداشت رعایت شده :)
+ بی ربط: چقدر تو فضای بلاگفا راحتم و اونقدری که اینجا مینویسم و عکس میذارم اینستاگرام نه
به نظرم اونجا نوع نگاه مردم خیلی متفاوته و گاهی قضاوت بیشتر
به نظرتون کدوم ؟ کجا راحت ترید؟

دوباری که این فیلم به نسبت طولانی رو دیدم هر دو بار بغض کردم و
چشمام نم دار شد از این حجم مهربونی و عطوفت و با اخلاق بودن پیامبر (ص)
حقیقاً "رحمة للعالمین" برازنده ایشونه.

داستان زندگی پیامبر تا 12 سالگیشون.
کارگردان: مجید مجیدی
.
.
.
+ البته که هر بار هم لوگوی فیلم رو میبینم اعصابم خش دار میشه ازین طراحی که میشد بهتر باشه.

کاج قشنگی که چهار پست پایین تر بسته بود مثل اینکه تشخیص داده اگر باز بشه قشنگتره
و من نمیدونستم کاج بعد از اینکه از درخت جدا میشه میتونه باز و بسته بشه
دیشب چشمم افتاد بهش و گفتم: واقعا؟ شوخی میکنی؟ یعنی این تویی که باز شدی؟
بعد ازینکه برداشتمش دونه‌هاش دونه دونه ریخت زمین و اینجوری شد که با خودم گفتم:
کجایی خانوم لبخند، اطرافت پر از شگفتی‌های کوچیک و بزرگیه که فقط چشم بینا میخواد.

یه روزایی که خیلی ذهنم درگیر مسئله مهمیه و مغزم داره سبک سنگین میکنه
همه جا رو مه میگیره و تصویر شفافی نمیبینم
بجای اینکه از این حجمِ فکر قند خونم بیاد پایین، فیلمِ خونم میاد پایین
و نتیجه ش این میشه که فیلم پشتِ فیلم، کاراکتر پشت کاراکتر
همینجوری ادامه پیدا میکنه تا فکر تبدیل به عمل بشه
و مه کم کم بره کنار.

الان تو همون روزام
.
.
ذهنتون که درگیر مسئله مهمی‌میشه چیکار میکنید؟
+مه یک روز اواخر پاییز شایدم اوایل زمستان 95. شهرک غرب
+ چقدر قالب به دلم نمیشینه و غریبه م باهاش